پوریاپوریا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

برای پسرم پوریا

صحبت کردن آقا پوریا

سلام پسر گلم این روزها خیلی سعی میکنی موقع حرف زدن کلمه های آنچنانی بکار ببری مثلا یه نقاشی میکشی میای میگی مامان برات یه سوپرایز دارم (حالا من تا بیست سالگی نمیدونستم سوپرایز چیه؟ ) دیروز هم میگفتی مامان یه چراغ جادو بخریم من کلی آرزو دارم میخوام به غولش بگم آرزوهام برآورده کنه وقتی پرسیدم آرزوت چیه گفتی ماشیییییییییییییییییین فدات بشم که همه فکر و ذهنت فقط وفقط ماشینه هر چقدر هم که ماشین داشته باشی بازم کمه.... پوریا:مامان دارم فکر میکنم مامان:به چی فکر میکنی عزیزم پوریا:به ماشین مامان: ...
23 تير 1392

مهاجرت به شیراز

سلام به پسر گلم عزیزم تو تهران به دنیا اومدی و تا حالا یعنی تابستان92تهران زندگی کردیم. ولی به عللی شاید به شیراز مهاجرت کردیم و از این به بعد شیرازی شدی ان شاالله که هر چی خیر پیش بیاد.مادرت که خیلی دوست داره بریم شیراز تا ببینیم خدا چی میخواد.خلاصه که پسر گلم دعا میکنم به حق این ماه عزیز(آخه امروز اول ماه رمضون) که هر خیر پیش بیاد. دوستت دارم عزیزم اینم ژست پهلوان پوریا ...
19 تير 1392

تفکرات پوریا

سلام پوریا جونم امروز یاد هفته پیش افتادم گفتم یه خاطره است برات بنویسم عزیزم: چندروز پیش وقتی کار بدی کردی (الان دقیق یادم نیست ) ومن عصبانی شدم و دعوات کردم به حالت قهر رفتی تو اتاقت و همینطور که گریه میکردی میگفتی:مامان من که میخواستم وقتی بزرگ شدم باهات عروسی کنم آخه چرا منو دعوا میکنی منکه اینقدر دوستت دارم میخواستم تو عروسم بشی منو بگی مونده بودم همینطوری عزیزم اینقدر بوسیدمت    الهی مادر فدات بشه عاشقتممممممممممممممم خیلیییییییییییییییییییی دوستت دارمممممممممممممممممم عزیزممممممممممممممم این عکست هم در حال کامپیوتر دیدن بودی البته دو سال پیشت فدات بشم ...
19 تير 1392

دوستان من

 از دوستانم که برام پیام گذاشتن و نظراشو گفتن تشکر میکنم بخصوص پسرخاله های عزیزم عرفان و احسان و حسین جون اینا هم پسر خاله های پوریا دوقلوها احسان و حسین و عرفان کوچولوی شیطون تعطیلات عید92که رفته بودیم کنار خلیج فارس شهردیلم ...
17 تير 1392

نوروز92

عید 92که رفتیم شیراز اینجا دریاچه نمک شیراز که چهارشنبه سوری زفته بودیم و آتش درست کردیم و خیلی بهمون خوش گذشت. ...
17 تير 1392

مسافرت

امسال تعطیلات خرداد ماه رفتیم تبریز خونه عمه پوریا اینجا هم یه کلیسا بود تو مرز جلفا خیلی خوش گذشت البته آقا پوریا هم حسابی شیطنت کرداینم پسر عمه پوریا علیرضاست. ...
16 تير 1392

نظر دوستان

دوستای خوبم خوشحال میشم هر کی وبلاگ پسرمو میبینه نظرشو بگه چون من اولین بار اینکارو کردم وهیچ تجربه ای ندارم ممنون
15 تير 1392

تولد پسرم

چون دیر دست به کار وبلاگت شدم مجبورم همه تولدهاتو با هم بزار به ترتیب از تولد یه سالگیت که هم شیراز گرفتیم و هم تهران ...
15 تير 1392